به گزارش خبرنگار مهر، عباس عبدی فعال اصلاحطلب و روزنامهنگار در نامهای سرگشاده به سیدمحمد خاتمی که رهبری جریان اصلاحات ایران به او منتسب است؛ نسبت به آینده جریان اصلاحطلبان هشدارهایی داده و درخواست کرده تا با گفتوگو وضعیت موجود بازنگری شود. وضعیتی که ناشی از کنشگری و ادبیات خارج از انتظار از جریان اصلاحات است؛ به اعتقاد «عبدی» به شکل سنتی جبهه اصلاحات تبدیل به یک اسم شده است.
نگاه به نامه عباس عبدی به سیدمحمد خاتمی گواهی میدهد که برخی به اسم اصلاحطلبی رفتارها و گفتارهای نامناسبی دارند و این نگرانی را ایجاد میکند که اصلاحات و این جریان نتواند در دوران وفاق اثرگذاری مثبتی ایجاد کنند و این فرصت تاریخی را تثبیت و تعمیق بخشند.
پارادوکس رفع حصر و وفاق
عباس عبدی که پیشتر در سال ۹۲ و همزمان با رویکار آمدن حسن روحانی در رابطه با حصر دیدگاههای خود را مطرح کرده بود، این بار در نامه به سیدمحمد خاتمی نوشت: «ترکیب جبههای که محصول جریان ۱۳۸۸ است نمیتواند در دوران وفاق کارآیی داشته باشد. تفاوت هوای سیاسی این دو دورهی زمانی، بیش از تفاوت هوای زیستی میان زمستان منهای ۱۰ درجه با تابستان ۵۰ درجه است. متأسفانه برخی از دوستان در سال ۱۳۸۸ منجمد شدهاند، و هنوز در پی حل مسائل ناشی از آن اتفاقات از طریقی ثابت و تکراری و البته ناموفق هستند و گمان میکنند رفع حصر لازمه وفاق است، در حالی که روشن است، وفاق مقدمه و شرط لازم رفع حصر است و نه برعکس. این نکتهای بود که چند بار در سال ۹۲ و روی کار آمدن آقای روحانی متذکر شدم. این تفاوت بسیار مهمی است که جهتگیری عمل سیاسی را بشدت تحت تأثیر قرار میدهد.»
اشاره عبدی به آن دسته از شخصیتهایی است که اتفاقاً بیش از سایر بخشهای اصلاح طلبی با خاتمی مراوده و نزدیکی دارند و خاتمی نیز در بزنگاهها مواضع آنها را تأیید کرده است. این جریان این روزها در تلاش است که با انحراف شعار وفاق ملی آن را مصادره به مطلوب کرده و از دل آن برای خود دستاوردسازی کند.
تقلیل دستاوردهای شعار وفاق ملی
این انحراف که داد شخصیت اصلاح طلبی مثل عبدی را هم درآورده است، به نظر میرسد به لایه نزدیکان رئیس جمهور و شاید شخص وی نیز نفوذ کرده، در حدی که به نظرمی رسد اولین پروژه جدی مورد پیگیری دولت چهاردهم در راستای وفاق ملی رفع حصر میرحسین موسوی و کروبی است! حال آنکه باید پرسید پیگیری این مطالبه در صورت تحقق چند درصد از مطالبات مردم را پوشش خواهد داد؟ آن هم در صورتی که در روزهای اخیر مهدی کروبی در واکنش به خبرهایی مبنی بر احتمال رفع حصرش در موضع طلبکار قرار گرفته و گفته «من بدون میرحسین موسوی از حصر بیرون نمیآیم». این سوال باید پرسیده شود که آزادی عناصر رادیکال که عنصر وفاق ملی را بیش از دو دهه به قهقرا برده و سرمایههای سیاسی و اقتصادی کشور را به باد دادند، چقدر به وفاق ملی مدنظر دولت کمک میکند؟ هرچند شواهد عینی بسیاری نشان می دهد که پیشتر بخش زیادی از محدودیت ها برای این دو شخصیت سیاسی برداشته شده، در حدی که آنها براحتی با نزدیکان و حتی دوستان سیاسی خود دیدار و گعده برگزار می کنند.
عبدی با تبرّی از موضع اصلاحطلبان تندرو مینویسد: «جریان اصلاحات در حال تبدیل شدن به یک گ روه بسته با رویشهای اندک و ریزشهای فراوان است. نسل بعدی و جوانتر جایگزین نشدند و حلقه روابط خودشان هم بسته و محدود به شبکه روابط دوستی و خانوادگی شده است. اغلب اصلاحطلبان با هم قرابت فکری و رفتاری دارند که این نزدیکی کمکم به مراودات خانوادگی و شغلی و… تبدیل شده است. در حالی که جریان سیاسی پویا باید جاذبه و دافعه آن پاسخگوی نیازهای جامعه باشد.»
یا در جایی به نوع کنشگری تاجزاده و همسرش فخرالسادات محتشمی پور اشاره کرده و مینویسد: «تندروی برخی از چهرهها که شجاعت تصمیمگیری را در زندان رفتن میدانند نه انعطافپذیری است و نه پیشبرد امور و خیر عمومی.»
عبدی و آنانی که به نحوی بازگشت جریان موسوم به اصلاحات به عرصه قدرت را درّ لغزانی میدانند، در تلاشند که با انذار به شخصیتهایی چون خاتمی این میراث به دست آمده را از گزند تندروی دور کنند. شاید به این دلیل باشد که به خوبی پی بردهاند که نقش آفرینی عناصر اصلاح طلب در جریانات فتنه آنها را بیش از ۲ دهه از میادین قدرت و سیاست دور کرد. این شاید به آوردگاه سختی بین اصلاح طلبان تندرو و میانه رو بدل شود.
نظر شما